بعضی وقتا میخوای بنویسی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی با چه حرفی ..با چه جمله ای...
از خودم بیزارم..از این تنهایی شلوغ...از این غصه های بئ غصه...
تنها راهش فرار از تنهایی بود..پناه بردن به کسی که هست..ولی در دید نیست...
حالا دیگه پناهگاهم بی پناه شده...وپناهم پایدار...
بعضی وقتا موقع استراحت اونقد با خودم فکر میکنم که غرق فکرکردن میشم ..بعداز 2ساعت اگر کسی صدام بزنه احساس میکنم اون فکرایی که کردم همش خواب بوده ه و من خواب...ولیکن من بیدار..
رفتن من سر امده...وقت ودااع..وقت وداع با کسی که روحش در وجودم..عشقش در قلبم..و جسمش از من جداست... کسی که باید جای اون هست بالا باشه ولی نیست(پناه بردن به کسی که هست..ولی دردید نیست...)..
ولی الان پناهگاهم در گرو کس دیگری است و پناهم در در گرو جبنی........
سالها کسی به من پناه میدهدو من ارامش و پناهم در دست جبنی ...
جبنی: وقتی که شبها مثل دارکوبی بر من کوبیده میشه...وقتی مثل تنه ی درختی لمس میشوم...من غیر از زجرو درد...چیزی حس نمیکنم..و او فقط برای رام کردن و تغذیه و ارامش خود میکوبد...و بعد از تغذیه کردن میخوابد...و من مثل تنه ی درخت سوراخ شده انداخته میشم...من واسه ارامش و تغذیه به لونه ی تو احتیاج دارم تا اون سوراخی وزدگی را پر کند...انگاه تغذیه و پر میشوم....
این حقیقتی است...که من پناهگاهم جای دیگری باشد...
این سر نوشت ماست ...
نوبت منم میرسه که زجری و که تو میچشی منم بچشم..طعم تلخی داره..2تامون تلخیم با هم میشیم زهر..میخوریمش..میمیریم..رروحمون مال هم و جسممون مطعلق ب دیگری...
دیگه دیگه ااااااااااااااای بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاها یادم نمیره....
یه وقتایی . . .
لازمه که . . .
آدم خودشو بر داره و بره . . .
7106 بازدید
4 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
11 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian